استعمار فرانسه و افریقای سیاه
در سال ۱۹۹۷ در فرانسه کتابی با عنوان:
le livre noir du communisme کارنامه سیاه کمونیسم  
توسط یکسری از نویسندگان راست به رشته تحریر درآمد و در سطح وسیع پخش گردید
چند ماه بعد از انتشار این نوشته، دو کتاب با عنوان های: کارنامه سیاه نظام استعماری و همچنین کارنامه سیاه نظام سرمایه داری توسط چند تن از فعالین سیاسی چپ و متعهد منتشر گردید
مقاله حاضر برگرفته از کتاب کارنامه سیاه نظام سرمایه داری می باشد
Le livre noir du capitalisme

مقاله حاضر به قلم
Jean Suret-Canale

بخش سوم

اعمال «اقتدار و حاکمیت فرانسه»

همان طور که در لابه لای این نوشته مشهود است، حاکمیت استعمار فرانسه در مستعمرات به طور کامل بر هرم اداری سفت و سخت و تغییرناپذیر استوار بود:
۱) فرماندار عالی (عالی ترین و مهم ترین مقام اداری رژیم فرانسه در مناطق افریقای شرقی فرانسوی، افریقای غربی فرانسوی، مستعمرات مهم چون ماداگاسکار، کامرون، مناطق تحت سرپرستی و قیمومیت جامعه ملل ـ در موارد بسیاری قیمومیت ملت های کوچک از طرف جامعه ملل بدولت مقتدری واگذار می شد).
۲) فرماندار یا مدیر: فرمانده منطقه و یا حوزه: حوزه معمولا به چندین زیر حوزه ارضی ـ اداری تقسیم می شد. هر کدام از زیرحوزه ها تحت مدیریت یک مدیر تحت فرمان و اتوریته فرماندار اداره می شد.
وظایف فرماندار شامل: اخذ مالیات، تهیه کالاهای مورد نیاز کمپانی های تجاری، به خدمت گرفتن مردم بومی برای کار اجباری، و از سال ۱۹۱۴ (آغاز جنگ جهانی اول) سربازگیری برای ارتش (سربازگیری مطابق سهمیه هر منطقه برای انجام خدمت وظیفه نظامی به مدت ۳ سال).

برای انجام این وظایف، شخص فرماندار به همکاران و نیروهای کمکی بومی نیاز داشت. این افراد به عنوان کارمند به انجام وظایفی چون ترجمه و کارهای نوشتنی اشتغال داشتنند. اکثر این افراد از اعضای خاندان ها و سلسله های پادشاهی دوران قبل از استعمار بودند. البته گهگاه افراد تازه به دوران رسیده، تفنگچی های سابق (که به خدمت ارتش استعماری اشغالگر درآمده بودند)، گماشته های سابق و یا آشپز سابق فرماندار که نامبرده به نوعی خواهان جبران زحمات و فداکاری هایش بود نیز به گروه همکاران و نیروهای کمکی فرماندار اضافه می شدند.

۳) پست بخشدار: تمام روسای روستاها و کدخداها تحت امر بخشدار بودند. پست بخشدار فاقد هر گونه مشروعیت قانونی و ثبات شغلی بود. Van Vollenhoven فرماندار عالی طی یک بخش نامه اداری در خصوص بخشداران می نویسد: در اغلب موارد، بخشداران که از نوه ها و نتیجه های شاه سابق (شاهزاده) می باشند و ما با آنها مذاکره و صحبت می کنیم، فاقد هر گونه مشروعیت قانونی برای پست خود هستند. ما آنها را انتخاب کرده و در راستای پیشبرد سیاست و وظایفی که ما برایشان مشخص می کنیم، انجام وظیفه می نمایند. به دیگر سخن، آنها عامل و کارپرداز ما به حساب می آیند.
هر لحظه که نامبرده نتواند به نحو احسن به وظایف خود عمل کند، بلافاصله از مقام خود عزل و زندانی می شود.

وی وظایف بسیاری بر عهده داشت. نامبرده با کدخداهایی که به توصیه وی انتخاب می شدند، موظف به اخذ مالیات بود. از جمع مبلغ مالیاتی دریافتی، بخشدار بخش ناچیزی را به عنوان کمیسیون یا حق الزحمه از سوی فرماندار و یا فرماندار کل دریافت می کرد. بخشدار همچنین از امتیازاتی چون دریافت عوارض سنتی و بیگاری کشی از مردم بومی (که مسئولان اداری رژیم استعماری چشمان خود را بکلی بر روی آنها می بستند) نیز برخوردار بود. رئیس خانواده، مسئول پرداخت مالیات بحساب می آمد. مبلغ مالیات برای هر خانواده متناسب با تعداد افراد خانواده تعیین می شد. اما مبلغ مالیات برای هر ناحیه و روستا با «سرشماری» تخمینی و قراردادی تعیین می شد. در صورتی که تعداد افراد شامل پرداخت مالیات کمتر از رقم «سرشماری» شده تخمینی بود، مبلغ قراردادی مالیات افزایش می یافت. به عبارت بهتر، زنده ها و حاضرین می بایست جور پرداخت مالیات فراریان، مردگان و افراد فرضی سرشماری شده را به دوش می کشیدند.

برای اخذ مالیات و دیگر وظایفی که بر عهده بخشدار بود، نامبرده به خرج خود یک واحد انتظامی کوچکی را تحت فرمان خود داشت.
به فرماندار و نژاد شناس معروف Gilbert Vieillard که به «زیردستان» خود خرده می گرفت که یک گروه «افراد مطیع و بی دست و پا» را دور خود جمع کرده اند، بخشداران در جواب به وی توضیح دادند: «شما می خواهید که ما مالیات ها را از مردم طلب و دریافت نمائیم یا نه؟ شما می خواهید که ما افراد لازم را برای کار اجباری، بیگاری و خدمت سربازی تهیه نمائیم یا نه؟ باید به شما بگوئیم که انجام این وظایف با زبان خوش و درخواست شفاهی غیرممکن است. اگر توده مردم از بسته شدن به درخت و نوش جان کردن ضربات چوب و شلاق نمی ترسیدند، باید به شما بگوئیم که در این ولایت دیناری برای مالیات پرداخت نمی شد و کسی حاضر به دوش گرفتن تفنگ برای شما نبود.»

همان طور که متوجه شدید، در اینجا به دو وظیفه دیگر بخشدار اشاره شده است: تأمین نیروی انسانی برای کار اجباری و ـ بدنبال جنگ جهانی اول ـ سربازگیری. به دنبال آغاز جنگ جهانی اول، برای هر منطقه اداری، سهمیه سرباز تعیین گردید. مدت خدمت نظام وظیفه برای مستعمرات ۳ سال مقرر شده بود.
تعیین افراد برای گذراندن خدمت نظام وظیفه ۳ ساله، بسیار ناعادلانه و مستبدانه بود. طبعا بستگان نزدیک، دوستان و نورچشمیان کدخدا و بخشداران از انجام خدمت نظام وظیفه معاف می شدند. در عمل توده مردم فقیر و ستمدیده بخش مهم سهمیه سرباز تعیین شده برای محدوده اداری را تأمین می کردند. ناگفته نماند که در میان این قشر از مردم نیز، بردگان سابق نیروی اصلی سهمیه سرباز را شامل می شدند.

اگر نیروی سرکوبگر بخشدار قادر به انجام تعهدات خود نمی شد، در آن صورت، نیروی سرکوبگر مسلح وارد عمل می شد. بارها اتفاق می افتاد که این نیروی سرکوبگر برای انجام وظیفه پست و کثیف اخذ مالیات، جمع آوری نیرو برای کار اجباری و یا جمع آوری نیروی سرباز مطابق سهمیه تعیین شده برای هر محدوده اداری، به طور غافلگیرانه روستا یا آبادی را به محاصره درآورده و اقدام به ضبط و مصادره اموال مردم می نمود. این اموال بعدا در بازارهای عمومی به نفع رژیم استعمارگر به حراج گذارده می شدند. همچنین با دستگیری جوانان و با بستن دست و پای شان، آنان را به صورت گله حیوانات به ستاد فرماندهی نظامی منطقه اعزام می نمودند.

وظیفه دیگر بخشدار: پذیرایی و تأمین مایحتاج نمایندگان دولت و پرسنل ادارات در هنگام عبور و مأموریت در منطقه.
زندگی روزانه مردم زحمتکش با ترس دائمی و خفقان کشنده همراه بود. این ترس و خفقان توسط نظام استعماری برنامه ریزی و اعمال می شد: ترس از کدخداها، بخشداران و نیروی سرکوبگر تحت فرمانشان، ترس از رؤسا و مسئولان اداری و نظامی سفیدپوستان و رابطه سفیدپوستان با سیاه پوستان، رابطه «ارباب» با زیردستانش بود. اکثریت قریب به اتفاق مقامات، مسئولان، مهاجران، نظامیان و ... اروپایی از هر گونه نزدیکی، دوستی و الفت با سیاهان و بخصوص با آن دسته از سیاهانی که با رفتن به دبستان، دبیرستان و احتمالا دانشگاه به مشاغلی چون معلمی، کارمند دولتی و یا حتی طبابت اشتغال داشتند، دوری و اجتناب می کردند. رژیم اشغالگر این گونه رفتار و سیاست را در بین شهروندان مهاجر خود تبلیغ و تشویق می کرد و آن دسته از اروپائیان که دنباله رو این سیاست نبودند، غالبا مورد مجازات و تنبیه قرار می گرفتند. اغلب جمله زیر در پرونده کارمندان دولتی که پای بند اجرای این سیاست نبودند، بچشم می خورد:

«با مردم بومی رفت و آمد دارد، با آنها دور یک میز می نشیند. برای زندگی در مستعمرات مناسب نیست.»
در مناطق روستایی و دورافتاده مستعمرات، وقتی که همسر یک مقام اروپایی از کار خدمتکار، آشپز و یا گماشته خود راضی نبود، چرا که نامبرده قوری سرویس قهوه خوری خانم را شکسته و یا سوس غذا، مزه مورد دلخواه خانم را نداشت، وی با نوشتن تعداد ضربه شلاق بر روی یک کاغذ، وی را به دفتر فرمانده پادگاه محل می فرستاد. نظامیان حاضر در پادگان خواسته خانم را اجراء می کردند.
در سال ۱۹۴۴، Albert Gazier عضو مجلس مشورتی موقت الجزایر در بازدید از چند کشور مستعمره افریقای سیاه، از ۴۰ شهروند مهاجر اروپایی ساکن مستعمرات سئوال می کند: «خانم ها و آقایان، آیا برای شما پیش آمده که خدمتکار و یا گماشته تان را مورد ضرب و شتم و تنبیه فیزیکی قرار دهید؟ » و وی هیچگاه جواب منفی در این خصوص از هموطنان خود دریافت ننمود.

استعمار: از ادعاهای پرطمطراق و تبلیغات عوام فریبانه تا واقعیت
در کتابهای درسی مدارس، برای نوجوانان و جوانان فرانسوی تدریس شده و می شود که جمهوری فرانسه برای مردم بومی مستعمرات، جاده، مدرسه و بیمارستان ساخته و یا به عبارت بهتر حضور فرانسه در مستعمرات باعث رشد و ترقی گردیده و این حضور، متمدن شدن اهالی بدوی و بهبود شرایط زیستی شان را بدنبال داشته است.

آیا این ادعاها و تبلیغات با واقعیات حاکم در مستعمرات همخوانی داشته و دارند؟

در اوایل قرن ۲۰، استعمار فرانسه اقدام به احداث شبکه خط آهن در تعدادی از مستعمرات خود در افریقای سیاه نمود. چند شبکه خط آهن از مناطق بندری به داخل کشور احداث شد، اما این خطوط هیچگاه به هم وصل نشدند (پروژه ناتمام). این خطوط آهن از توانایی بهره برداری نازل و ضعیفی برخوردار بودند. در تمام جهان، فاصله بین دو ریل خط آهن ۴۴،۱ متر می باشد، در حالیکه در خط آهن احداثی در مستعمرات این فاصله ۱ متر می باشد. به عبارت بهتر، معیارهای غیراستاندارد جهانی. این خطوط در اصل برای انتقال نیروهای نظامی احداث شده بودند تا بدین ترتیب به محض احساس ناامنی و وقوع حرکت های شورشی در یک منطقه، قوای سرکوبگر در اسرع وقت بتوانند اعزام و وارد عمل شوند. بعدها همین خطوط برای حمل و نقل مواد اولیه به سوی بنادر و حمل و توزیع کالاهای وارداتی ساخت اروپا به مناطق داخلی مورد استفاده قرار گرفت.

افزون بر این، خطوط آهن و بعدها راه های شوسه در مجموع با توسل به سیاست کار اجباری رایگان احداث، نگهداری و مرمت می شد.
در خصوص مدارس: هدف از احداث مدارس، آموزش و تأمین پرسنل کمکی از قبیل مترجم، کارمند جزء اداری و بعدها آموزگار و حتی پزشک برای دستگاه اداری استعمارگران بود. البته فراموش نشود که «مردم بومی» حتی در صورت تصدی مشاغل عالی چون پرسنل آموزشی و پزشک باز در مقابل همکاران پزشک و یا آموزگار فرانسوی، موضع زیردست و مادونی داشتند. دیپلم و مدارک تحصیلی آنها تنها در مستعمرات و برای تصدی مشاغل اداری محلی و منطقه معتبر بود. این مدارک در فرانسه معتبر نبودند و بخاطر نبود امکانات آموزشی برای اخذ دیپلم فرانسوی، فارغ التحصیلان بومی دوره متوسطه مستعمرات عملا از حق برخورداری از تحصیلات عالیه و دانشگاهی محروم بودند. معمولا در هر یک از کشورهای مستعمره (و برای افریقای شرقی فرانسوی در شهر برازاویل) تنها یک مدرسه عالی احداث شده بود. بدین ترتیب تنها دانش آموزان بومی با استعداد بالا می توانستند با راهیابی به «مدرسه عالی William Ponty» دوره های تحصیلی لازم برای اخذ دیپلم پزشکی و یا ... را کسب نمایند. بالاخره در سال ۱۹۴۶، چند تن از فارغ التحصیلان مدرسه عالی Ponty توانستند با ورود به دبیرستان فرانسوی شهر داکار در کشور سنگال، دیپلم متوسطه فرانسوی را کسب و برای ادامه تحصیلات عالیه دانشگاهی به فرانسه مسافرت نمایند. در مجموع، تعداد بومیان افریقایی که به خاطر شرایط استثنایی موفق به ادامه تحصیلات خود در فرانسه شده بودند (از قبیل وکیل عالیه معروف Lamine Gueye و یا Leopold Sédar Senghor ادیب و زبان شناس)، از انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد.

در سال ۱۹۴۵، کمتر از ۵ درصد کودکان در افریقای غربی فرانسوی از حق آموزش و پرورش برخوردار بودند. در تمام افریقای غربی فرانسوی تنها دو دبیرستان وجود داشت: دبیرستان سن لویی سنگال و دبیرستان داکار. مردمان بومی حق ورود به این دو دبیرستان را نداشتند. به عبارت بهتر، این دو مرکز آموزشی برای تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان اروپایی تأسیس شده بود. چند سال قبل از اعلام استقلال سنگال در سال ۱۹۵۷، دانشگاه داکار افتتاح گردید.
در افریقای استوایی فرانسوی، وضع نظام آموزش و پرورش به مراتب اسفناکتر بود. در سال ۱۹۳۷، برای اولین بار، دایره آموزش و پرورش در شهر برازاویل احداث شد. سابقا نادر مدارس ابتدایی موجود به «دایره امور سیاسی و اداری» وابسته بودند. در آن ایام، در شهر برازاویل تنها یک دبیرستان وجود داشت که آن هم برای فرزندان جامعه اروپایی مهاجر اختصاص داشت.

بهداشت و درمان: دایره بهداشت و درمان در مستعمرات تحت نظارت و مدیریت کامل ارتش قرار داشت. تنها جامعه اروپایی و نادر کارمند بومی الاصل می توانستند از امکانات بهداشت و درمان وابسته به ارتش استعماری بهره مند شوند. این سیاست تا روز استقلال کشور مستعمره دوام داشت.
در مستعمرات، میسیونرهای مذهبی مراکز درمانی و بهداشتی مختلفی را احداث نموده بودند. بالاخره در سال ۱۹۰۵، در افریقای غربی فرانسوی، «دایره درمانی ویژه بومیان» با هدف درمان توده مردم بومی تشکیل گردید. در خصوص اولین اقدامات این نهاد، می توان از تأسیس چند بیمارستان و مرکز درمانی (۳ مرکز درمانی در سال ۱۹۱۰) نام برد. بنابه آمار «دایره درمانی بومیان»، در سال ۱۹۰۸، در مجموع ۱۵۰ هزار بیمار بومی (از ۱۲ میلیون سکنه افریقای غربی فرانسوی) در مراکز درمانی مورد معالجه و درمان قرار گرفته بودند.

به بیمارهای رایج محلی از قبیل تب نوبه یا مردابی، تب زرد و ...، بیماری های وارداتی استعمارگران ازقبیل سفلیس، سل و ... که سیستم دفاعی بدن افریقائیان برای مقاومت در برابر آنها به هیچ وجه آمادگی نداشت را نیز باید اضافه نمود. از سوی دیگر افزایش تغییر محل زندگی بخاطر سیاست تحمیلی کار اجباری و توسعه دادوستد موجب نشر و پخش سریع اپیدمی های مسری می شد.
در این خصوص مدیر کل دایره بهداشت و درمان کامرون در سال ۱۹۴۵ می نویسد: «هر چند که ابتلاء به بیماری های خطرناک و غیرقابل علاج در شرایط فعلی کامرون عامل اول و مهم در مرگ و میر توده مردم می باشد، در این میان نباید عوامل دیگر از قبیل: سوء تغذیه و کمبود ویتامین و پروتئین در رژیم غذایی عمومی، عواقب خانمان برانداز اعمال سیاست کشاورزی تولید محصولات ویژه صادرات به بهای تضعیف و کنارگذاردن کشت و تولید محصولات اولیه برای تغذیه توده مردم، عدم توازن منطقی بین درآمد توده زحمتکش بومی با بهای فروش کالاهای اولیه مصرفی عمومی، نبود سیاست کنترل بهداشتی توده کارگر مهاجر که موجب تسهیل، نشر و پخش سریع بیماریهای واگیر می گردید و ... را فراموش کرد.»

بالاخره از سال ۱۹۲۰ و بدنبال اجرای سیاست واکسیناسیون عمومی، میزان مرگ و میر در افریقای سیاه فرانسوی کاهش یافت.
در بین بیماریهای خطرناک که نیاز به اتخاذ سیاست بهداشت همگانی داشت، باید به مورد «بیماری خواب» ناشی از نیش زندن مگس تسه تسه Trypanosomiase اشاره نمود.
برای مقابله با این بیماری، دستگاه اداری قدرت استعماری اقدام به تشکیل «نیروی سیار ویژه» برای بسیج توده مردم، سرشماری و ردیابی افراد مبتلا به این بیماری نمود. سبک کار این «نیروی سیار ویژه» مشابه عملکرد نیروهای سرکوبگر مسلح برای سربازگیری، جمع آوری نیرو برای کار اجباری و یا اخذ مالیات بود. افزون بر این، «نیروی سیار ویژه» در نهایت بیشرمی و وقاحت از توده مردم بی بضاعت و ستمدیده خواستار تأمین غذا، محل سکونت، زن (برای ارضاء نیازها و تمایلات جنسی) و ... بود. انجام معاینات اولیه و تزریقات توسط پرستاران مرد صورت می گرفت. این افراد فاقد تجربه کاری حداقل بوده و اصول اولیه بهداشتی را مراعات نمی کردند. به همین خاطر، مردم بومی از فعالیت های «نیروی سیار ویژه» امور درمانی و بهداشتی استقبال چندانی نمی کردند.
در پایان بد نیست اشاره مختصری به «اهداف» بشردوستانه و رواج تمدن ادعایی استعمارگران: مبارزه با برده داری، بنمائیم.

در آغاز این نوشته دیدیم که بعد از فتوحات استعماری، پدیده «برده و برده داری» بجای الغاء و حذف، با رشد و گسترش چشمگیری روبه رو گردید. همچنین، سالهای سال لازم بود تا ممنوعیت تجارت برده (و آن هم تنها در مستعمرات فرانسوی غرب افریقا در سال ۱۹۰۵) و سپس الغاء رسمی برده داری، در عمل به مورد اجراء گذارده شود.
افزون بر این، با وجود ممنوعیت تجارت برده و الغاء رسمی برده داری، این پدیده تا سالها در مورد قبایل و مردمان بومی معترض و شورشی به عنوان تنبیه و مجازات مورد استفاده قرار می گرفت.
اما در مناطقی که طبقات مرفه سنتی صاحب قدرت با استعمارگران هم رأی و همکار بودند (مانند Fouta - Djalou گینه فعلی و یا مناطق کویری)، نظام برده داری دست نخورده باقی ماند. در همین راستا، استعمارگران با چشم بستن بر روی حقایق، نیروهای سرکوبگر خود را برای پیگرد، دستگیری و بازگرداندن بردگان فراری به صاحبانشان وارد عمل می کردند. پیرو این سیاست، در اولین سرشماری جمعیتی در گینه (در سال ۵۵ـ۱۹۵۴) توسط مرکز آمار فرانسه، بردگان در آمار جمعیتی Fouta - Djalou بحساب نیآمدند. در کشور موریتانی، تداوم نظام برده داری (با حمایت مستقیم دستگاه اداری استعمارگران) در سال ۱۹۲۹ به افشای این پدیده توسط آموزگار Louis Hunkanrin انجامید. دستگاه سرکوب رژیم استعمارگر برای تنبیه و زهر چشم گرفتن از این آموزگار متعهد، وی را برای مدت ۱۰ سال به موریتانی تبعید نمود. نامبرده به طور مخفیانه پراتیک برده داری در این کشور را در یک بروشور به رشته تحریر درآورده و سپس مخفیانه آن را به فرانسه ارسال نمود. این نوشته سپس توسط یکی از شاخه های محلی کانون حقوق بشر منتشر و پخش گردید. امروز نیز پراتیک برده داری در موریتانی همچنان پابرجاست و اخیرا چندین تن از فعالین حقوق بشر به خاطر افشای این حقیقت دستگیر، زندانی و به حبس های طولانی مدت محکوم گردیده اند.

آمار و ارقام جمعیتی
تجارت برده طی قرون ۱۶ تا ۱۹ میلادی موجب کاهش جمعیت قاره افریقا گردید. عواقب سنگین شکست بومیان در جنگ علیه اروپائیان اشغالگر ـ استعمارگر، با وجودی که در محدوده زمانی به مراتب کوتاهی صورت گرفت، ضربه مهلک جمعیتی دیگری بر پیکره خونین و درهم شکسته افریقا بود. جنگ ها، بیگاری کشی، بسیج اجباری مردان برای کار اجباری و سربازی، مصادره حیوانات اهلی، مصادره خواربار و اندوخته غذایی، افزایش مرگ و میر بومیان ستمدیده را بدنبال داشت. وحشی گری، چپاول، بهره کشی و ... موجب تضعیف فیزیکی و روانی توده مردم گردیده و آنان را در مقابل اپیدمی ها و دیگر مصائب طبیعی چون سیل، خشکسالی و... به مراتب ضعیف و ناتوان می ساخت.

افزون بر این با مشاهده اولین علائم بروز حوادث طبیعی چون خشکسالی و یا تهاجم سیل آسای ملخ ها، دستگاه اداری استعمارگران بجای حمایت از مردم بی بضاعت بومی، بلافاصله دست به کار جمع آوری و مصادره انبار و اندوخته های غذایی توده مردم و جمع آوری مردان برای کار اجباری، می شد.
سالهای ۱۹۲۰ ـ ۱۸۸۰، شاهد کاهش جمعیتی بی سابقه در افریقای سیاه می باشیم. در کشور Dahomey (کشور بنن Benin کنونی)، یکی از پرجمعیت ترین و در عین حال آرام ترین مستعمرات فرانسوی در افریقای سیاه، تعداد جمعیت در بین سالهای ۱۹۲۰ـ۱۹۰۰، نزدیک به ۹ درصد کاهش یافت. این کاهش جمعیتی در مناطق فقیر (از زاویه منابع طبیعی) چون موریتانی و نیجر، بخاطر اتخاذ سیاست کار اجباری گسترده، ضبط اندوخته های غذایی و مصادره چهارپایان به مراتب بیشتر و چشمگیرتر بود.

کاهش میزان جمعیت در مناطق کم سکنه شرق افریقا بخاطر اجهاف و زورگویی در اعمال سیاست کار اجباری قراردادی و سهمیه بالا و اجباری اعزام تفنگچی برای ارتش استعماری چون افریقای مرکزی یا بهره برداری از جنگل ها (چون کشور گابن کنونی)، بسیار بالا و نزدیک به ۳۰ تا ۵۰ درصد بود. در این مناطق مردان بالغ به اجبار و طبق قرارداد به مدت ۲ سال به کار اجباری گرفته شده و به جنگل ها برای کار و چوب بری فرستاده می شدند. افزون بر این سکنه روستاها (سالمندان، زنان و کودکان) به عنوان مالیات می بایست غذای مردان بالغ محکوم به کار اجباری در جنگل ها را نیز تأمین می کردند.
در سودان و مناطق ساحلی شرق افریقا، خشکسالی های مهم و بی سابقه ۱۴ـ۱۹۱۳ و ۳۳ـ۱۹۳۰ در کنار شرایط سیاسی ـ اقتصادی ناشی از جنگ جهانی اول و هم چنین بحران اقتصادی سالهای ۱۹۳۰ و بالاخره خشکسالی مهیب سال ۷۳ـ۱۹۷۲ به قحطی بی سابقه و قربانی شدن هزاران هزار تن از مردم فقر زده و گرسنه انجامید. پایان

سایر مقالات درهمین رابطه:

امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش دوازدهم
الجزایر
قتل عام ۸ مه ۱۹۴۵: جرقه انقلاب علیه استعمارگران فرانسوی


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش یازدهم
آزمایشگاه اتمی فرانسه از ۱۵۰ زندانی الجزایری بعنوان موشهای آزمایشگاه استفاده کرده است


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش دهم
استعمار فرانسه و افریقای سیاه
برگرفته ای از کتاب کارنامه سیاه نظام سرمایه داری
قسمت سوم (پایان)


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش نهم


استعمار فرانسه و افریقای سیاه برگرفته ای از کتاب کارنامه سیاه نظام سرمایه داری
قسمت دوم


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش هشتم
استعمار فرانسه و افریقای سیاه
برگرفته ای از کتاب کارنامه سیاه نظام سرمایه داری
قسمت اول

امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم - بخش هفتم
گزارشگران بدون مرز
بیست و پنج واقعیت در مورد گزارشگران بدون مرز
این انجمن فرانسوی ادعا می کند که فقط برای دفاع از آزادی مطبوعات فعالیت می کند . اما در پس این «چهره نجیب و حرکت زیبا» ، حقیقت این است که یک برنامه سیاسی بسیار دقیق و مشخص دنبال می شود


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش ششم
الجزایر
ترفندهای استعمارگران فرانسوی برای مصادره زمینهای الجزایر
گزارش رسمی از سوی دولت الجزایر



امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش پنجم
الجزایر ۱۳۲ سال سرکوب، قتل عام، چپاول و بهره کشی
رئیس سابق شهربانی فرانسه دستور داد
« من سرهای بریده می خواهم، نهرهای آسیب دیده نباید با گل و سنگ مرمت شوند، برای این کار سر بریده اولین بیابان گرد بومی که از آن حوالی گذر کند، کافی است.»


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم-بخش چهارم
الجزایر
صدها هزار وطن پرست، قربانی شکنجه های وحشیانه امپریالیسم فرانسه

در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ میلادی، نیکولا سارکوزی رئیس جمهور سابق فرانسه در گفتگوی تلویزیونی اعلام داشت که خاکستر جسد ژنرال بیژار در بنای انوالید (محلی که بسیاری از نظامیان سرشناس این کشور از قبیل ناپلئون در آنجا بخاک سپرده شده اند) جای گرفته است. ژنرال بیژار در ماه ژوئن سال ۲۰۱۰ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.


امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتربشناسیم- بخش سوم
الجزایر

الجزایر و آشویتس فرانسویان

ارتش فرانسه بیش از یک قرن قبل از آلمان نازی، قتل عام با گازهای سمی را در الجزایر تجربه کرد
در کشور فرانسه، هر چند سال یکبار با نزدیک شدن موعد انتخابات، اعم از انتخابات مجلس، ریاست جمهوری، پارلمان اروپا، شهرداری ها و ...، سیاستمداران برای اخذ آراء اقلیت های مختلف قومی، مزورانه به یاد جنایات مختلف در اقصی نقاط جهان می افتند.
امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم-بخش دوم
فعالیتهای زیر زمینی حزب کمونیست الجزایر برعلیه فرانسویان اشغالگر
این حزب بعد از اینکه توسط امپریالیسم اشغالگر فرانسه غیرقانونی اعلام شد، فعالیت زیرزمینی اتخاذ کرد.

امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم- بخش اول
پنجم جولای ۱۹۶۲، سالروز استقلال الجزایر
روز ۵ جولای، مردم الجزایر پنجاهمین سال استقلال کشورشان را جشن گرفتند


بیاد هنرمند انقلابی و متعهد ماتوب لونس
چهارده سال از قتل ماتوب لونس خواننده انقلابی الجزایری توسط باندهای فاشیستی مذهبی این کشور می گذرد. روز ۲۵ ژوئن ۱۹۹۸وی در آبادی تالا بونان در کنار جاده ترانزیت بنی دولا توسط مرتجعین جنایتکار ربوده و به قتل رسید.


A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Fax: 00-49-221-170 490 21

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

سایر مقالات:

باراک اوباما ارتجاع شیعه را به ارتجاع سنی ترجیح می دهد

عقب نشینی میرحسین موسوی و مطالبات جنبش اصیل مردم ایران

تشویق مردم به آرامش به نفع کدام طبقه است ؟

پرده دیگری از اعمال ددمنشانه آدم نمایان رژیم جمهوری اسلامی ایران - زجرنامه ی بهاره مقامی یکی از شقایق های له شده ی ایران ، قربانی تجاوز در زندان

جنگهای کوچک ـ قدرتهای بزرگ به قلم Patrick Cockburn

lموضع غرب در برابر رژیمی که قوانین بین المللی رابه سخره گرفته است

شیلی ۱۹۷۳ - ۱۱ سپتامبر دیگری

وضعیت فاجعه بار زندان کهریزک به قلم یکی از آزادشدگان این اردوگاه فاشیستی

چه کسانی حقایق را تحریف می کنند ؟

یادی از رفیق صفرخان (صفر قهرمانیان) به مسعود بهنود که علیرضا نوریزاده و ناصر مستشار هم بخوانند

پیرامون عناصر مرموز و طرز کار خبرچینهای رژیم جمهوری اسلامی ایران- درباره سایت مشکوک اعتراض و همکاری سربلند گرداننده این سایت با رژیم

ناگفته‭ ‬هایی‭ ‬در‭ ‬باره‭ ‬قتل‭ ‬شاپور‭ ‬بختیار‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬با‭ ‬سخنگوی‭ ‬سازمان‭ ‬چریکهای‭ ‬فدای‭ ‬خلق‭ ‬ایران‭ ‬حسین‭ ‬زهری (بهرام‭(

اکثریت‭: ‬چرچیلیسم‭ ‬یا‭ ‬رسیدن‭ ‬به‭ ‬قدرت‭ ‬به‭ ‬هر‭ ‬شکل- نامه به رفیق بهرام - حسین زهری و پاسخ رسیده‬

 چرا سربازان گمنام امام زمان رفیق بهرام - حسین زهری را هدف تبلیغات سوء خود قرار داده؟

چرا خائنین اکثریتی هر روز گستاخ تر می شوند؟ اظهارات رفیق حسین زهری در باره چاپخانه مخفی سازمان

وضعیت کنونی و جناح بندیهای درونی رژیم جمهوری اسلامی

خمینی چه گفت؟ خمینی چه کرد؟ (در باره دانشگاهها) قبل از به قدرت خزیدن بعد از به قدرت خزیدن

سایت «صدای مردم» متعلق به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است

نوار گفتگوی هدایت اشتری لرکی معاون ساوامادر فرانسه با حبیبیان معاون ساواما در تهران

اسناد تبهکاریهای سربازان گمنام امام زمان

به کوبا دست نخواهید یافت - به قلم فیدل کاسترو

ماهوشیاری خودرا از دست نخواهیم داد-درباره ایرج مصداقی تواب و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران


حسین زهری
۱
حسین زهری