چه کسانی حقایق را تحریف می کنند؟

سایت « روشنگری » در خدمت کیست ؟ اپوزیسیون یا رژیم جمهوری اسلامی ایران ؟

الله قلی خان جهانگیری فئودال ، اکثریتی ، مجاهد  یا « انقلابی کبیر» !

    دیر زمانی است که رژیم جمهوری اسلامی ایران برای منحرف ساختن مسیر فعالیتهای اپوزیسیون در خارج از کشور ، تعداد کثیری از عوامل کارکشته خودرا به کشورهای مختلف گسیل داشته است . این عناصر وظیفه دارند با سوء استفاده از ضعف موجود در جنبش انقلابی ، بویژه در غیاب یک آلترناتیو فعال در داخل ایران ،  پشت جبهه خارج از کشور را نیر منفعل سازند. بمنظور پیشبرداین سیاست ، رژیم تاکنون موفق شده است عده زیادی از توابین زندانهارا به خارج از کشور بفرستد . اکثر این خائنین وظیفه دارندخودرا وفاداربه انقلاب معرفی کنند تا از اینطریق جایگاهی بین نیروهای اپوزیسیون بدست آورند . تعدادکثیری از عوامل رژیم نیزتحت نامهای جعلی با برپایی ده ها سایت انترنتی ، کانونهای « دمکراتیک » ، نشر کتب ویاانتشار مقاله در روزنامه ها و وبلاگها، خودرا در صف اپوزیسیون جا زده اند. از آنجا که تخریب درونی سازمانها ، ترور شخصیت وایجاد سر درگمی بین نیروهای اپوزیسیون همواره یکی از اهداف رژیم را تشکیل می دهد، لذا دامن زدن به ناکامی های گذشته جنبش ، توأم با نشراکاذیب پیرامون سوابق سازمانها ورهبران آن در سرلوحه فعالیت های عوامل رژیم در خارج ازکشور قرار گرفته است.

    به تحقیق می توان ادعا کرد هم اکنون رژیم جمهوری اسلامی ایران ماهیانه میلیونها دلار صرف تبلیغات سوء بر علیه اپوزیسیون می نماید تا هرگونه تحرک نیروهای مخالف رابه کجراه بکشاند ویابرنامه های آنهارا از محتوی تهی سازد.

    در دو دهه گذشته، پیامدهای شکست جنبش انقلابی ایران و فروپاشی « اردوگاه سوسیالیسیتی » شرایط ناهنجاری را در محیط سیاسی جامعه پدیدآورده است.این وضعیت باعث گردیده تا فداکاریها و جانفشانیهای گذشته نیروهای انقلابی مورد تحریف سران رژیم از یکسو، عناصر بریده و ضدانقلاب از طرف دیگرقرار گیرد. بر بستر چنین فضایی تشخیص عملکرد گذشته نیروهای انقلابی و مبارز برای نسل جوان به معضلی پیچیده درآمده ، تا آنجا که تمیزدادن سره از ناسره برایشان به امری دشوار تبدیل شده است.   

    بدیهی است هرسازمان سیاسی شرایط موجود را بسته به تحلیل و باورهای خویش تفسیر نماید. از اینرو در شرایط کنونی مضمون برخورد انقلابی در انطباق با مصالح عمومی جنبش بماتکلیف می کند تا برای تحقق این اهداف در حد امکان از هرگونه درگیری با سایر جریانات اجتناب نمائیم. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران طی سالهای گذشته بدرستی و بطور یکجانبه از پرداختن به ضعف ها و بر جسته کردن نارسائی های موجود دربین نیروهای اپوزیسیون خود داری نموده است . این پرهیز نه بخاطر تغییر خط مشی ، بلکه صرفا ازآن جهت اتخاذشده است که: به باورما، اپوزیسیون ایران بطورکلی و جریانات انقلابی بطور خاص ، بیش از حد تضعیف گردیده اند. اگر چه پرداختن به ضعفها و نارسائی ها ، بخصوص انحرافات سایر جریانات وظیفه تمام گروههای سیاسی و بخشی از مبارزه محسوب می شود، اما آنچه در مقاطعی (در دهه ۶۰) بین گروههای سیاسی اتفاق افتاد، عمدتا بسودرژیم جمهوری اسلامی ایران خاتمه یافت. بطور نمونه ما اولین سازمان سیاسی می باشیم که بطور صریح و قاطع ماهیت بورژوائی شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران را بر ملا کرده ایم. کماکان نیز بر همین باوریم ، اما مجاهدین بجای برخورد اصولی و بینشی با مواضع ما، بر خوردهای غیر سیاسی ، عداوتهای کینه توزانه وسیاست سازمان سازی برعلیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را در دستور کارخویش قرار دادند. در تداوم اینگونه برخوردهای ماکیاولیستی مجاهدین خلق بود که پیکر بی جان رژیم در خارج از کشور تقویت شد . از آن پس عده ای عناصر بی هویت ، به دور از هرگونه موازین اخلاقی ، انسانی، فضیلت و شرافت ، در خدمت به رژیم جمهوری اسلامی ، نیروهای انقلابی و مبارز را مورد اهانت قرار می دهند. به اعتقاد ما در چنین فضایی ادامه بر خورد با جریانات اپوزیسیون هر چند اصولی ، اما نباید به قیمتی تمام شود که رژیم جمهوری اسلامی ایران و یا عناصر بریده از اختلافات بین جریانات اپوزیسیون بهره مند گردند.

    نباید فراموش کنیم در شرایط کنونی نه مجاهدین خلق بر مردم حاکمیت می کنند نه سلطنت طلبها ونه هیچ گروه دیگری. ازاینرو به باورما پرداختن به انحرافات این جریانات تا آنجا مجاز است که تمام وقت و انرژی نیروهای مبارز را مصروف نسازد و هدف اصلی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی ایران به فراموشی سپرده نشود. اتخاذ چنین سیاستی موجب شد تا سازمان ما طی سالهای گذشته از برخوردهای غیر ضروری با سایر جریانات اجتناب نماید . اگرچه بعضی جریانات این سیاست مارا بعنوان نقطه ضعف تلقی کرده ، در موارد بسیاری حریصانه بجای بر خورد سیاسی - ایدئولوژیک به فحاشی بر علیه سازمان ما دست زدند.

    در شرایط کنونی ، انگیزه پرداختن به مطالب پیش رو و افشاگری علیه بعضی عناصر، صرفا بخاطرنیازهای جنبش است ونه چیز دیگری. لازم می دانیم باردیگر یاد آورشویم ، مانه شکیبائی خودرا از دست داده ایم و نه در حال حاضر شرایط را برای پرداختن به ضعف های سایر جریانات مهیا می بینیم. از آنجا که طی سالهای گذشته عده ای فرصت طلبانه از ضعف جنبش سوء استفاده کرده به طرح مسائلی پرداخته اند که فقط به نفع رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است، لذا بی پاسخ گذاشتن یاوه گویی های این عناصر نه فقط فضای سیاسی موجود را خراب تر خواهد کرد ، بلکه دست عوامل نفوذی رژیم رانیز برای بکجراه کشاندن مسیر مبارزه انقلابی باز خواهد گذاشت. به عبارت دیگر، « سکوت علامت رضاست » و ما نگرانیم سکوت بیش از حد ما موجب سوء تفاهم  (حداقل برای نسل جوان ) گردد که از نزدیک در جریان همه وقایع ومبارزات چند دهه گذشته سازمانهای انقلابی نبوده است.

سایت «روشنگری » چه وظیفه ای عهده دار شده است ؟

    این سایت وظیفه دارد در کنار درج اطلاعیه های اکثر جریانات اپوزیسیون در خارج از کشور، سیاست نفاق افکنانه ای را در میان آنهادامن زند. عناصرمورد عنایت رژیم جمهوری اسلامی و افراد بی هویتی را در سایت خود مطرح کند ، یک جناح از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ، نظیر دارودسته حجاریان - مسعود بهنود وبطور کلی  «اصلاح طلب» هارا تطهیرکند و با تحریف سوابق نیروهای انقلابی، فضای یأس و ناامیدی رادر خارج از کشور دامن زند. در سایت «روشنگری » همه چیز پیدا می شود، از اطلاعیه چپ ترین سازمانهای سیاسی تا سوز وگداز و مرثیه خوانی برای حاج داود بسیجی . از تبلیغ به نفع یک دندانپزشک عامل رژیم جمهوری اسلامی در پاریس بنام دکتر آرمان نوری تا بهانه قراردادن کمون پاریس و تبلیغ به نفع اربعین حسینی ؟! این مقاله تحت نام« جسدها برخاک ماند و ایده ها برپا-(کمون پاریس ، اربعین حسینی و طرح یک سئوال)-همنشین بهار » بتاریخ ۲ فروردین ۱۳۸۵ درسایت روشنگری به چاپ رسید. با خواندن این مقاله خوانندگان خود  قضاوت خواهند کرد که آیا نویسنده در دفاع ازکمون پاریس مقاله نگاشته ویااز اربعین حسینی و رژیم جمهوری اسلامی ایران دفاع می کند. در بخشی از این مقاله نویسنده پس از اشاره ناقص و کوتاهی به کمون پاریس به نتیجه دلخواه خود می رسد که محرک اصلی وی برای نوشتن این مقاله بوده است. اگرچه نویسنده اذعان می کند که مارکسیست نیست، اما درباره مانیفست کمونیست و آثار مارکس و انگلس خودرا صاحب نظر می داند و دست آخر نتیجه گیری کرده است که « چرا و چه رمزی است که پس از ۱۴۰۰ سال که از حماسه عاشورا می گذرد، حتی اکنون که اربعین حسینی با نوروز پیروز، مماس شده ، مردم ایران که به این جشن باستانی خو دارند و به کوری چشم دشمنان شادی و سرور، خانه تکانی می کنند و سبزه می آرایند- از اربعین حسینی هم نمی گذرند و آن را گرامی می دارند؟. چرا به هر قیمتی که شده از عاشورا ویاد شهیدان کربلا نمی گذرند اما مارکسیست های ما آنچنان که باید و شاید از کمون پاریس یاد نمی کنند؟ امیدوارم مضمون و اهمیت پرسش مزبور روشن باشد.... آیا می توانیم همه کسانی را که از حسین بن علی یاد می کنند، کارگزار استبداد دینی دانسته ، مرتجع و عقب مانده بنامیم و به آنها توهین کنیم». این دفاع آشکار از ارتجاع دینی هیچگونه تفسیری نیاز ندارد جز اینکه بگوئیم : به نظر می رسد «همنشین بهار » درس سفسطه را در مکتب آیت الله جنتی و مصباح یزدی فراگرفته واز فارغ التحصیلان مدرسه حقانی است.  دست اندرکاران سایت « روشنگری » برای هم آوایی بادستگاه تبلیغات رژیم به هر مناسبتی، قلم زنان خودرا بیاری می طلبند وآنهارا در جهت همسویی با جناحهایی از حاکمیت جمهوری اسلامی ترغیب می نمایند. برای نمونه به مندرجات «روشنگری » در وصف حاج داود بسیجی طرفدار جناح اصلاح طلب وازیاران نزدیک حجاریان توجه کنید .از آنجا که حاج داود کریمی در اثر شکاف بین سران حاکمیت کمتر مورد عنایت جناح حاکم قرار گرفته است، لذا پس از مرگش جناح « اصلاح طلب » لب به گلایه گشوده وسایت « روشنگری » نیز بعنوان مبلغ طیف درون حاکمیت موسوم به  «دوم خردادیها » سینه چاک به یاری این جناح شتافته و بیانیه آنهارا درج کرده است . دربخشی از اطلاعیه طرفداران حجاریان درسایت «روشنگری » چنین می خوانیم «ملکوت اعلای حاج داوود کریمی را در 19 سال سختی های جانبازی دیدیم که هیچ بنیاد و نهادی، جانبازی او را به رسمیت نمیشناخت. در سالها رنج آمیخته با لبخند و چشمهایی که برق امید و درد مردم را با هم داشت. ملکوت اعلای حاج داوود را باید سال گذشته میدیدند و از آن می گفتند که سند جانبازی او، نه به دست متولیان رسمی و پرمدعای جانبازان و ایثارگران و جنگ و ارزش های دفاع مقدس، که با دستور رییس جمهور تأیید شد.» اصل اطلاعیه و بازنویسی شده آن ضمیمه می باشد.

همسوئی  «روشنگری » با رژیم جمهوری اسلامی ایران  برای واردکردن افترا به نیروهای انقلابی

       همکاری و همسوئی « روشنگری» با یک جناح از حاکمیت فقط به چاپ اطلاعیه های جناحی  رژیم محدود نمی شود. این سایت درسایر موارد نیزهماهنگ با مأمورین اطلاعات رژیم برعلیه سازمانهای انقلابی در حال قلم زدن است . بطور نمونه : مدت مدیدی است که رژیم جمهوری اسلامی ایران بخاطر جلوگیری از خطر روی آوردن جوانان انقلابی به مبارزه مسلحانه دست به تبلیغات گسترده ای بر علیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و نام فدائی زده است . در تکمیل این سیاست ، رژیم چندی پیش آرشیو ملی را در اختیار یکی از عوامل خود بنام مازیار بهروز قرارداد تا وی در اثبات  «ناکامی چپ در ایران » برای نسل جدید کتاب « شورشیان آرمانخواه» چاپ کند. سپس تحت نام های جعلی به تألیف و تکثیر کتابهایی با هدف تحریف مواضع انقلابی رفقا مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان اقدام کرد. باهدف سردرگمی نسل جدید، به تأسیس « سازمان مخفی جوانان مسلح چریکهای فدایی » مبادرت ورزید ویابه حمایت پنهان وآشکار از عناصرمزدوری نظیر علی ناظر پرداخته است تا با راه اندازی سایت «دیدگاه » به اهداف خود در خارج ازکشوردست یابد . درچارچوب همین سیاست مأمورین اطلاعات سایت دیگری را بنام « جمهوری شورایی » با معرکه گیری اکبر تک دهقان علم کرده اند. تک دهقان سالهاست که با اطلاعات جمهوری اسلامی همکاری می کند. مأمورین اطلاعات آماده اند هرمقاله و یا کتابی را که در جهت تضعیف جنبش انقلابی نگاشته شود در سطح وسیعی توزیع نمایند. بطور نمونه کتابی را که دوسال پیش یکی از خائنین اکثریتی با نام « پرواز با بالهای آرزو » منتشر کرد، هنوز توسط عوامل رژیم در اکثر کشورهاتوزیع می گردد و ده ها نمونه دیگر. در چنین کارزاری است که سایت «روشنگری » برای جمهوری اسلامی ایران مصرف چند باره پیدا کرده ، تاریخ نویس هم از آب در آمده است.

    مدت مدیدی است که « روشنگری » به عوامل ریز و درشت رژیم نظیر« همنشین بهار » رخصت داده است تا باهدف بد نام کردن نیروهای انقلابی سلسه مقالات « تاریخی » در این سایت درج نمایند. یکی از شاهکارهای « همنشین بهار » پیرامون فردی بنام الله قلی خان جهانگیری است که نویسنده آسمان و ریسمان را بهم بافته تا وی را یک فدایی و چهره انقلابی معرفی کند. وی به قصد ایجاد فضای بی اعتمادی و یأس آمیز، ابتدا ادعا می کند الله قلی جهانگیری مورد بی مهری جنبش انقلابی قرارگرفته و در ادامه گلایه میکند که چرا « برای این اختران شب کوب امثال شاملو شعری نسرودند » ؟! قبل از ادامه مطلب یادآوری این نکته را ضروری می دانیم : برخلاف «روشنگری» که حتی پرنسیپهای بورژوائی را هم در درج مطالب و در جهت اثبات ادعاهایش رعایت نمی کند، ماسعی خواهیم کرد به هر موضوعی که می پردازیم ، در حد امکان مدارک خودرا نیز برای قضاوت عموم منتشر سازیم. از این رو به ضمیمه این مقاله کلیه اسناد مربوطه را نیز در معرض مطالعه خوانندگان قرار می دهیم .

«روشنگری» و «همنشین بهار» ؟!

    تاریخ نویس « روشنگری » در مقاله مندرج دراین سایت ، الله قلی جهانگیری را به « مسیح باز مصلوب » تشبیه کرده و در وصف این مسیح ناشناخته می نویسد « نزدیک به یک ربع قرن پیش (اواخر بهمن ماه سال ۶۲) ناگهان تلویزیون رژیم آخوندی برنامه های عادی خودرا قطع کرد و اسدالله لاجوردی را نشان داد که بر بالای پیکر مطهر ، الله قلی جهانگیری و یاران پاکبازش ایستاده و کرکری می خواند که - ما یکی از بزرگترین دشمنان نظام را از پای در آوردیم و خطر گروهی که خطرناک تر از منافقین بود از بین رفت و....» . سپس ادامه می دهد « اگرچه برای این اختران شب کوب امثال شاملو شعری نسرودند ولی مطمئنا در قلب مردم ستمدیده و درد آشنای جنوب جای داشته ومثل کوه دنا، سمبل ایستادگی هستند تا همیشه نیز می مانند. فراموش نکنیم که گروه الله قلی محبوب ترین جریان چپ در جنوب ایران بود و امروز نیز با اطمینان و افتخار می توان گفت ، از جمله به دلیل بهائی که برای استقلال و اصولش داد یکی از با حیثیت ترین جریانات سیاسی است » .

    علی رغم طولانی شدن فاکتها اما خالی از لطف نخواهد بود که به مورد دیگری از افاضات عالیجنابانه « همنشین بهار»  اشاره کنیم. هرچند نویسنده در همین مقدمه کوتاه که بخش کوتاهی از آنراملاحظه کردید، ناآگاهانه ماهیت خودرا هم لو داده است. استفاده از فرهنگ مجاهدین خلق نظیر« رژیم آخوندی » و یا « کرکری خواندن » لاجوری برای اهل سیاست معنا ومفهوم خاص خودرا تداعی می کند. بکار بردن جملاتی نظیر « رژیم آخوندی » توام با غرض ورزی های مکررنویسنده که بدانها اشاره خواهیم داشت، خواننده را به فکر وا می دارد که نویسنده اگر در زمره توابین سازمان مجاهدین خلق نباشد ،  بیشتر همنشین حسین شریعتمداری است تا « همنشین بهار». نویسنده « روشنگری » در ادامه زهر ریختن و به قصد فتنه انگیزی، برای الله قلی اشک تمساح می ریزد و ادامه می دهد « مدتهاست که می خواهم از شهید بزرگوار، الله قلی بنویسم اما نمی دانم ، یاد کردن از او و امثال او سنخیت و صلاحیت می خواهد و بدون تعارف من ندارم.اما چه باید کرد وقتی کسانی که باید از او یاد کنند جز تصاحب رنج و شکنج او کار دیگری نکرده اند ......افسوس که نسل جدید امثال اورا به درستی به جا نمی آورد » .

   ولی مقدمه چینی های نویسنده تمام شدنی نیست ، وی با سرهم کردن یک سری حرفهای واهی و سوز گداز کماکان بر منبر نشسته است وتصور می کند رفته رفته مخاطبینش را « حسینی » کرده ، حال به سبک « رژیم آخوندی » وارد اصل مطلب می شود و فغان بر می داردکه: « اگر احزاب و سازمان هائی که می گویند مارکسیست لنینیست هستند و یا مجاهدین و ... حق امثال اورا بجامی آوردند و اگر هرکدام تلاش نمی کردند که الله قلی رابه خودشان بچسبانند، من که انبوهی ضعف خصلتی ومعرفتی دارم ، نه مارکسیست هستم و نه در شمار رزمندگان الله قلی ، اصلا لازم نبود وارد این کار بزرگ شوم. اما از آنجا که یک سال است به هردری می زنم تا در مورد زندگی پر فراز ونشیب او راهنمائی بگیرم و دست خالی بر گشته ام ، با پوزش از یاران شریف الله قلی و مردم خوب میهنم از او یاد می کنم. »

    عجبا! نویسنده از یکسو افسوس می خورد که نسل جدید الله قلی را نمی شناسد؟ لذا به قصد جمع آوری مدارک به سراغ نسل قدیم شتافته ، اما حال ادعا میکند که نسل قدیم هم الله قلی را نمی شناسد و « دست خالی بر گشته » است .

    مجموعه اظهارات نویسنده ثابت می کند، کوشش « روشنگری » طی یک سال گذشته بجایی نرسیده و هیچکس در جنبش انقلابی ایران این « اختر شب کوب » را نشناخته است ؟ اما از آنجا که همنشین حسین شریعتمداری بهر صورت وظیفه به انحراف کشیدن جوانان را عهده دار است ، لذا علی رغم بی اطلاعیش از مارکسیسم و به اعتراف خودش نداشتن « سنخیت و صلاحیت و انبوهی ضعفهای خصلتی و معرفتی » عزم جزم کرده ، تا شخصی را که پس از یکسال نتوانسته کوچکترین اطلاعاتی در باره اش کسب کند، حال بعنوان « با حیثیت ترین جریان سیاسی» به مردم ایران معرفی کند ! براستی این جماعت چقدر مردم را ساده انگاشته اند ؟ کیست که امروز معنی و مفهوم این قبیل شانتاژها را درک نکند ! از جیره خواران سایت « روشنگری » باید پرسید ، شما که راجع به موضوعی اطلاع کافی ندارید چرا می نویسید؟ کدام سازمان چپ ویا مجاهد ، حق الله قلی را پایمال کرده که شما از این طریق تلاش می کنید به مارکسیست - لنینیست ها بتازید؟ بر عکس ادعای شما ، ایراد بسیار جدی به سازمان مجاهدین خلق و راه کارگر وارد است که بخاطر منافع گروهی خود در مقطعی تلاش کردند ازاین « نمد » کلاهی برای سازمان خود دست و پا کنند . اگر صداقتی در کارنویسندگان «روشنگری» وجود داشت ، بهتربود قبل از اینکه پشت سر الله قلی پنهان شوند و با مستمسک قرار دادن وی به ایجاد شبهه و بدبینی در میان اپوزیسیون انقلابی دامن زنند، به ضمیمه  ۸ صفحه ای  راه کارگر درمرداد ماه ۱۳۶۷ مراجعه میکردند تا از ادعاهای خود شرمنده شوند.

کدام سازمان سیاسی حق الله قلی خان را نادیده گرفته است ؟

     کلیه جریانات سیاسی واقفند که: جریان راه کارگراز بدو تأسیس بعد ازقیام ۱۳۵۷تاکنون ، همواره برای طرح سازمانشان به داشتن رابطه با افراد باسابقه جنبش نیاز وافری نشان داده اند. در مرداد ماه ۱۳۶۷ رهبران این جریان باهدف معرفی راه کارگربعنوان یک سازمان «مبارز و با سابقه » به یک سری ترفندو اغراق گویی دست زدند . برای نمونه راجع به الله قلی جهانگیری به انتشار۸ صفحه مطالب کذب مبادرت ورزیدند تا از اینطریق شهرتی برای راه کارگر بدست آورند. باوجودیکه هیچگونه مناسبات سیاسی درزمان حیات الله قلی خان جهانگیری با راه کارگر وجودنداشت، اما چند سال بعد از مرگ الله قلی راه کارگردرخارج از کشور متوجه شد که یک « رفیق کبیری » را از دست داده است ! اولین جمله راه کارگر در بیانیه ۸ صفحه ای اش درمورد الله قلی چنین آغازمی شود » ۴ سال از شهادت قهرمانانه رفیق کبیر شهید الله قلی جهانگیری و پنج تن از اعضای رهبری گروه بدست مزدوران سیه کار رژیم جمهوری اسلامی میگذرد « راه کارگر در ادامه همین مقاله ۸ صفحه ای به یک سری لاطائلاتی در مورد الله قلی پرداخته است که اصلا صحت ندارد و بطورکلی با واقعیت منطبق نیست. در صفحات بعد بازهم به دروغپردازیها و اظهارات خلاف واقع راه کارگر اشاره خواهیم داشت.

    درمورد مجاهدین خلق نیز کپی نشریه مجاهد  شماره ۱۹۲ را ضمیمه می کنیم تا ثابت شود مجاهدین خلق نیز جز بزرگ کردن الله قلی به نفع خودشان هیچگونه بی مهری نسبت به او روا نداشته اند. بنا براین حال ثابت شده است که گروههای سیاسی هیچگونه « ناسپاسی » نسبت به الله قلی روا نداشته اند . با توجه به حقایق فوق ، اکنون این سئوال مطرح می شود که » روشنگری « چرا بیهوده تلاش می کند اذهان مردم را نسبت به نیروهای اپوزیسیون مشوش سازد؟  «همنشین بهار» الله قلی را بهانه قرار داده تا جوازی بدست آورد جهت تداوم دروغ پراکنی ها و پیش بردن سیاست نفاق افکنانه رژیم جمهوری اسلامی درمیان اپوزیسیون . سیاستی که سالهاست به قصد بی اعتبارکردن نیروهای انقلابی و مبارزان راه آزادی ازسوی سردمداران رژیم حاکم بر ایران طرح و اجرا گردیده است .

    نویسنده « مسیح باز مصلوب » چه پاسخی در مقابل این تناقض گویی ها خواهد داشت که در یک جا ادعا می کند از ابتدا الله قلی را نمی شناخته ، سپس می نویسد در یکسال تلاش هم کسی دربی برویش باز نکرده است ، ولی در ادامه همین مقاله می نویسد « می دانم پیش از هر اقدام سیاسی ، یا پس از هر درگیری نظامی که به او تحمیل می شد یا به او و همرزمانش نسبت می دادند، شرح ماجرا را مکتوب می کرد و برای سران حکومت نسخه ای می فرستاد و کپی آنها را هم به مادرش می سپرد». به نظر می رسد ضرب المثل «دروغگو کم حافظه هم می شود» در مورد نویسندگان « روشنگری » کاملا مصداق پیدا کرده است . بالاخره کدام حرفتان راباید باور کرد؟؟ فرض که بخش دوم اظهارات شما صحیح است و شما به « گنجینه » گزارشات الله قلی دست یازیده اید.

    اولا این چگونه قهرمانی بوده است که در دوره ایکه مبارزه مسلحانه مخفی داشته ؟! یک نسخه از فعالیت هایش را برای « سران حکومت » می فرستاده است ؟ و کپی آنرا هم به مادرش می داده ؟ در چارچوب چه سیاستی و به چه منظوریک فرد مبارز،  مجاز است گزارش فعالیتهایش را به سران یک رژیم ضد بشری بفرستد؟

    ثانیااین اظهارات ثابت میکند که بر خلاف ادعاهای قبلی نویسنده، گویا دربهای زیادی بروی ایشان باز است تا آنجا که ایشان دقیقا خبردارد: الله قلی خان جهانگیری بطور مکتوب به سران حکومت گزارش می داده و نسخه ای را هم به مادرش می سپرده است؟ راستی اگر هیچگونه مکتوبی از الله قلی خان در اختیار ندارید که دارید ، چرا حد اقل از عملکرد الله قلی و رابطه اش با سازمان اکثریت و یا نامه به خمینی و یا دیدارش با فرمانده سپاه پاسداران یحیی رحیم صفوی و ... چیزی نمی گوئید؟؟ نکند نگرانید از وجهه این « با حیثیت ترین جریان سیاسی» چیزی کاسته شود! بهر تقدیر « روشنگری » و شرکاء نگران نباشند. خوشبختانه بخشی از این اسناد در آرشیو سازمان ما موجود است و ما آنهارابه ضمیمه برای اطلاع عموم مردم ایران چاپ می نمائیم.  تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد.

نامه الله قلی خان جهانگیری به خمینی

     الله قلی خان جهانگیری در تاریخ  ۱۳۵۹/۶/۶ نامه ای به خمینی نوشته است . دربخشی از نامه الله قلی خان به خمینی می خوانیم  « طایفه ما شش سال قبل از انقلاب بخاطر فشارهائی که بآن وارد میشد و بخاطر حضور تنی چند روشنفکر بالنسبه آگاه و متوسط پی به ماهیت رژیم شاه برد البته تا آن تاریخ خود من بعنوان یک فرد طایفه بخاطر قرار داشتن در قشر متوسط جامعه ایلی و خصائلی که این در میان بودن در انسان بوجود می آورد تزلزل ها و تردیدهایی داشته و در گذشته اشتباهاتی مرتکب شده ام. اما برعکس خیلی از انقلابیون ۵۷ که به صف انقلاب پیوستنشان بعد از ۲۲ بهمن بود و اکنون صاحب مقام و موقعیت گشته و ادعا مینمایند که از هنگام تولد شعار مرگ بر شاه میداده اند طایفه ما کلا از سال ۵۲ به بعد شعار جاوید شاه را به مبارزه بر علیه شاه تبدیل کرده و در انقلاب نیز بیش از هر طایفه دیگری در فارس دخالت مستقیم داشته و حتی تعدادی از افراد طایفه در ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ بهمن خود را به تهران، شیراز و اصفهان رسانیدند تا از انقلاب مسلحانه دفاع نمایند. پس از انقلاب نیز بیش از هر طایفه دیگری در فارس در مقابل عوامل آمریکا و خوانین مزدور قشقائی ایستادگی نموده است.» صرف نظر از اینکه به اعتراف الله قلی خان ، وی و طایفه اش تا سال ۵۲ شعار جاوید شاه سر می داده است ،  منظورالله قلی از جمله « درگذشته اشتباهاتی مرتکب شده ام » این است که : وی درمهرماه سال ۱۳۵۲ خودرا تسلیم  ساواک اصفهان کرده بود. الله قلی در ادامه نامه به خمینی توضیح می دهد که چگونه وی و یارانش تظاهرات به نفع رژیم ترتیب داده اند و نوشته است «تابستان امسال که ناصرخان و خسروخان قصد استقرار در ناحیه کمانه سمیرم را داشتند صدها جوان قبایل مختلف دره شوری مسلحانه در مقابل خوانین ایستاده و یا اعلام آمادگی برای مقاومت در مقابل آنان نمودند تا مانع از حضور آنان در منطقه شوند و سپس از فرماندار سمیرم تقاضای برپائی تظاهرات در سمیرم نمودند که اینک متن نامه و جواب فرماندار را در همین نامه برایتان مینویسم.» وی در جای دیگر همین نامه مسئولیت کشته شدن علی باز جانبازلو به دست پاسداران را به خوانین نسبت داده و گلایه مند از امامش وی را چنین خطاب می کند:«امام دردآور است ذکر این مطلب که چند روز بعد از این تظاهرات تعدادی از جوانان طایفه دره شوری دستگیر و زندانی و از جمله خود من سخت تحت تعقیب هستیم در حالیکه در همان تاریخ بار دیگر طی نامه ای حمایت خود را از امام در مبارزه علیه آمریکا و ایادی داخلی اش اعلام نموده بودیم و شرم آورتر از آن اینکه علی باز جانبازلو در دوم شهریور ماه جاری یعنی درست یک ماه پس از تهدید خوانین در حمله بدون دلیل پاسداران شهرضا به دهکده ما که اکثر آنان را فرزندان خوانین و ایادیشان تشکیل میدادند با دست خالی و بدون گناه به ضرب گلوله خوانینی که ملبس به لباس پاسداری بودند ناجوانمردانه شهید شد.» متن کامل نامه الله قلی خان به خمینی ضمیمه می باشد. بهتراست خوانندگان با خواندن کامل نامه خود به قضاوت بنشینند.

     ادعای سایت «روشنگری» پیرامون سوابق الله قلی جهانگیری نه فقط حقیقت ندارد بلکه نشان آشکاری است از تلاش این سایت برای به کجراه کشاندن مبارزات انقلابی مردم ایران . گویی تمام مبارزین دهه چهل خورشیدی از دنیا رخت بر بسته اند که اکنون « روشنگری » با خیال راحت ادعا می کند الله قلی خان جهانگیری « سازمانگر و سخنگوی حرکتهای دهه چهل خورشیدی، بنیانگذار گروههای کوهنوردی ایران ، و از نوادگان میرزا جهانگیرخان قشقائی است » به جرأت می توان گفت هیچکس الله قلی نامی را بعنوان « سازمانگر و سخنگوی حرکتهای دهه چهل »  نشنیده است ، مگر در اواسط دهه هشتاد ، آنهم در سایت « روشنگری » ؟ اما درخصوص منزلت خانوادگی الله قلی ونسبت وی با میرزا جهانگیر خان قشقایی کاملا درست است . شاید برای بعضی خوانندگان روشنگری و افراد ناآگاه به رخ کشیدن « نوادگان میرزا جهانگیرخان قشقائی » جذابیتی ایجادکند اماتصور نمی کنیم «روشنگری » بتواند با توهم پراکنی پیرامون آخوند مرتجعی بنام میرزا جهانگیر خان قشقائی نسل جدید را به انحراف بکشاند. به نظر می رسد «همنشین بهار» چاپ اینگونه اوهامات را به فال نیک گرفته و تصور میکند: هیچکس آرشیوی در اختیار ندارد، لذا به نحوی میرزا جهانگیر خان قشقائی را معرفی کرده که گویی وی هم کسی بوده در رده میرزا رضا کرمانی ؟! اگرچه پرداختن به تمام موارد ادعاهای «روشنگری » و همقطارانش از حوصله این مقاله خارج است امااکنون که پای تحقیق و اظهارات مستنددر میان است ما نیز مجبوریم به تفصیل خوانندگان را در جریان حقایق قرار دهیم. نگرانیم اگر به جز این شیوه ، روش دیگری درپیش گیریم این سوء تفاهم پیش آید که قصدما فقط مرعوب کردن نویسندگان «روشنگری » است.

میرزا جهانگیر خان قشقایی چه کسی بوده است  ؟

    میرزاجهانگیر خان قشقائی یک آخوند مرتجعی بود که رژیم جمهوری اسلامی ایران بمناسبت سالگرد مرگش درسال ۱۳۷۹ مراسم مفصلی ترتیب داد. ویدئوی این مراسم نیز دراختیار مامی باشد. در گزارشی که رفقای ما به ضمیمه کاست ویدئویی از مراسم ترحیم مربوط به این آیت الله مرتجع از منطقه فرستاده اند می خوانیم «بزرگداشت میلاد حضرت فاطمه زهرا و بزرگداشت آخوند مرتجع آیت الله جهانگیرخان قشقایی اجداد الله قلی خان . این مراسم توسط خانواده الله قلی و باهماهنگی رژیم برگزارگردید».

در ادامه این گزارش آمده است:

« به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا و بزرگداشت آخوند مرتجع آیت الله جهانگیر قشقایی اجدادالله قلی خان و خوانین قشقایی ، رژیم جمهوری اسلامی در شهر دهاقان در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۷۹  برابر با   ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۰ مراسمی اجراکرد. خواننده چاپلوسی که در وصف خمینی جلاد هم شعر خوانده بود به نام طهمورث خان کشکولی که چند بار هم سکه طلا از رژیم دریافت کرده بود آواز خواند. برادر این کشکولی در فرانسه است. در این مراسم خواهر الله قلی خان بنام شهربانو جهانگیری به اسم طایفه جانبازلو ، بخوان خوانین جانبازلو، دستباف قالیچه لیلی ومجنون ، همچنین قالی های گران قیمت و گلیم های قشقایی گران قیمت رابا قرآن و نهج البلاغه آذین بند چادر تشریفاتی کرده ودرانتظار ورود هیئتی از سردمداران رژیم به چادر ساعت شماری می کرد. در بالای چادر نوشته شده بود عزیز قوناقلاریمیز خوش گلدیز (مهمانان عزیزخوش آمدید). تمامی اینها بصورت ویدئو ضبط شده است که کاست آنرا به ضمیمه برای رفقا ارسال نموده ایم . خانواده الله قلی ازسردمداران رژیم در منطقه دعوت کرده بودند که در این مراسم شرکت کنند. بهمین منظور عده زیادی از مزدوران و سرسپردگان رژیم به سرکردگی جاسبی رئیس دانشگاه آزاد ایران و تعداد زیادی پاسدار محافظ وی و سایر سران رژیم در منطقه وارد چادر شدند. تعدادی از خوانین نیز از قبل به چادر آمده بودند که با وارد شدن هیئت رژیم، تقریبا چادر بر پاشده بطور کامل مملو شد از سرسپردگان رژیم ، خوانین  ، پاسداران و محافظان آنها. هنگام خوش آمدگویی ، دو کودک خردسال اجیرشده در مقابل جاسبی آیه کوثر خواندند و سپس خوش آمد گویی توأم با تملق و چاپلوسی از سران رژیم به عمل آمد.»

    حقایق فوق ثابت می کند، آیت الله جهانگیرخان قشقایی یک فرد مرتجعی بوده و بهمین دلیل هم جاسبی رئیس دانشگاه آزاد و سایر سرکردگان ریز ودرشت رژیم در مراسم بزرگداشت وی شرکت کرده اند. با این توضیحات آیا کسی می تواند شبهه ای به خودراه دهد که  نویسنده «روشنگری » بدنبال هویت سازی و افتخارآفرینی برای الله قلی است و معرفی او با این ترفند که ایشان «از نوادگان میرزا جهانگیرخان قشقائی» است ، فقط به قصد فریب اذهان عمومی و چاشنی اظهارات کذب صورت گرفته است؟.  برای اینکه خوانندگان از سوابق اطرافیان الله قلی و عناصر متشکل در گروه وی بیشتر مطلع شوند مجبوریم گزارشات دریافتی را بازهم ورق بزنیم.

    رفیق گزارش دهنده در ادامه می نویسد « برادر الله قلی خان جهانگیری به نام تموچین جهانگیری ضمن اینکه رفیق شهنواز و چند نفر از رفقا را لو می دهد وبرای اینکه کاملا ثابت کند مزدور وفاداراست در سال ۱۳۷۵ تبلیغ نماینده مجلس رژیم جنایتکار را بعهده گرفت. نام این نماینده جعفری اهل ونک و رئیس آموزش و پرورش سمیرم می باشد . تموچین حتی از سادگی چند خانواده عشایر سوء استفاده کرد وباگرفتن شناسنامه های آنها به نفع جعفری رأی جمع آوری کرد که به هر صورت در آن سال پاسداری بنام شهریار قرمزی انتخاب شد.»

    پیرامون سوابق خانوادگی الله قلی خان جهانگیری حقایق دیگری نیز وجوددارد . مابخش ناچیزی از آنها را بازگو می کنیم ، اگرافرادی درصحت این واقعیتها شک دارند ، به آنها توصیه می کنیم قبل از هر پاسخ عجولانه، بخود زحمت دهند و به محل تولد الله قلی خان در منطقه وردشت سمیرم مراجعه کنند، سپس اظهارنظرنمایند. متأسفانه درکشور ما باب شده است ، خیلی از نویسندگان بدون تحقیق و تأمل پیرامون موضوع مد نظر خویش به درج مطالبی ناپسند مبادرت می نمایند. مبنای قضاوت آنها نه تحقیق که بیشتربر پایه نوشته هاو اظهارات دیگران استواراست ،  اگر چه مطالعه و مراجعه به آثار دیگران کاری با ارزش و لازم است اما ، نویسنده نیز باید باتقبل زحمت واحساس مسئولیت به بررسی و کنکاش پیرامون موضوع مد نظر همت گمارد. اگر این اصول مورد توجه نویسنده قرار نگیرد ، قطعا چنین تاریخ نگاری ارزشی نخواهد داشت . اکثر آثار ماندگار و معتبر دنیا نیز بخاطر حقایقی است که در آنها نهفته شده واز اینروست که مورد توجه و مراجعه نسلهای بعدی قرار می گیرد. چه بسا تألیفات بیشماری که  در ادوار مختلف تاریخی به چاپ رسیده است ولی بخاطر تهی بودن از حقیقت، با سپری شدن عمر حکومتها ، آن آثار نیز به خاکستر مبدل شده اند . باذکر این مختصر، امیدواریم افراد علاقمند به پاسخگویی ، روش محققین و افراد مسئول را سر مشق خود قرار دهند. به باور ما مراجعه به سوابق تاریخی ، بررسی اسناد بازمانده و حتی مراجعه به اهالی و پرس وجو از مردم . نه تنها چیزی از نویسنده نمی کاهد ، بلکه برعکس این تکاپو موجب غنای بیشتر نوشته هایش خواهد شد.


A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany-Fax: 00-49-221-170 490 21